English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (409 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cowslip tea U گل گاو زبان دم کرده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
close U در یک زبان برنامه سازی دستوری که بیان میکند برنامه دستیابی به فایل یا وسیله خاص را تمام کرده است
closer U در یک زبان برنامه سازی دستوری که بیان میکند برنامه دستیابی به فایل یا وسیله خاص را تمام کرده است
closes U در یک زبان برنامه سازی دستوری که بیان میکند برنامه دستیابی به فایل یا وسیله خاص را تمام کرده است
closest U در یک زبان برنامه سازی دستوری که بیان میکند برنامه دستیابی به فایل یا وسیله خاص را تمام کرده است
sherlu U اولین برنامه زبان طبیعی که تجزیه و تحلیل نحوی ومعناشناسی را با معلومات جهان مجتمع کرده است
Other Matches
scarf joint U جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
burger U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burgers U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
swiss steak U گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
disassembler U برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
I have a tooth abscess. U دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
translators U برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
translator U برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
languages U برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
assembly U زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند
languages U استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
language U برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
language U استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
host language U زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است
compiler U که یک برنامه اصلی را که طبق اصول زبان است به زبان ماشین تبدیل و اجرا میکند
snobol U Language OrientedSymbolic String اسنوبال زبان سمبولیک رشته گرا زبان نمادی با گرایش رشتهای
targetted U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
linguo dental U زبان و دندانی با زبان و دندان درست شده
targets U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetting U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeting U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
target U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeted U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
modula U یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که توسط Wirth Niklasبه عنوان جانشین زبان پاسکال ساخته شده است مدولا- 2
author language U زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
professional slang U زبان پیشهای یا حرفهای زبان زرگری
bal U زبان ساده شده زبان اسمبلی
mealymouthed U ادم چرب زبان شیرین زبان
He is speechless (inarticulate). U سرو زبان ندارد ( بی زبان است)
language U مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
glib U چرب زبان زبان دار
interpret U ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
Arabic U زبان تازی زبان عربی
interpreted U ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interpreting U ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interprets U ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
languages U مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
scottish gaelic U زبان محلی مردم اسکاتلند وابسته به زبان گالیک اسکاتلند
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
assembler U یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
apl U یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
infusions U دم کرده
infusion U دم کرده
off the trail U پی گم کرده
gelid U یخ کرده
puff pastry U پف کرده
i am 0 rials out of pocket U کرده ام
unconsciously U غش کرده
souffle U پف کرده
souffles U پف کرده
puffed <adj.> U پف کرده
puffed out <adj.> U پف کرده
puffy <adj.> U پف کرده
tumid <adj.> U پف کرده
turgid <adj.> U پف کرده
soufflTs U پف کرده
bouffant U پف کرده
bloat U پف کرده
unconscious U غش کرده
beastby U کرده
oxtongue U گل گاو زبان خانواده گل گاو زبان
grown-ups U رشد کرده
rooted U ریشه کرده
sweated U عرق کرده
inveterate U ریشه کرده
getting U کسب کرده
testate U وصیت کرده
hidden U پنهان کرده
shot U اصابت کرده
shots U اصابت کرده
iced ppa U خنک کرده
educated U تحصیل کرده
pulled U خشک کرده
risen U طلوع کرده
gets U کسب کرده
get U کسب کرده
iced U خنک کرده
distent U ورم کرده
purified U پاک کرده
mistaken U اشتباه کرده
protuberant U باد کرده
whey U شیرچرخ کرده
chose U انتخاب کرده
he is worn with travel U سفراوراخسته کرده
beheld U مشاهده کرده
puffy <adj.> U باد کرده
grown U رشد کرده
knotted U ازدحام کرده
clarified U صاف کرده
decorated U زینت کرده
grown-up U رشد کرده
deep rooted U ریشه کرده
fled U فرار کرده
swollen U اماس کرده
sawn U اره کرده
swollen U ورم کرده
begotten U تولید کرده
carpeted U فرش کرده
I have a flat [tire] . U من پنچر کرده ام.
strained U صاف کرده
refined U تمیز کرده
picked U پاک کرده
billowy U باد کرده
tumid <adj.> U ورم کرده
puffy <adj.> U ورم کرده
puffed out <adj.> U ورم کرده
puffed <adj.> U ورم کرده
farci U دلمه کرده
full-grown U رشدکامل کرده
full grown U رشدکامل کرده
worked [been successful] <past-p.> U کار کرده
tumescent U ورم کرده
farthingale U دامن پف کرده
ventricular U باد کرده
fecit U درست کرده
tumid <adj.> U آماس کرده
fried U سرخ کرده
indrawn U جذب کرده
turgid <adj.> U ورم کرده
bunged up U باد کرده
blown U ورم کرده
bendon U نیت کرده
unruffled U ارام کرده
began U شروع کرده
blubbery U ورم کرده
turgid <adj.> U آماس کرده
puffy <adj.> U آماس کرده
tumid U اماس کرده
baggily U بطورباد کرده
puffed out <adj.> U آماس کرده
puffed <adj.> U آماس کرده
turgid <adj.> U باد کرده
tumid <adj.> U باد کرده
puffed out <adj.> U باد کرده
puffed <adj.> U باد کرده
self taught U تحصیل کرده
farcie U دلمه کرده
airless U گرفته یا دم کرده
tinned U قوطی کرده
in flower U شکوفه کرده
intumescent U اماس کرده
restrained U لگام کرده
fretty U اماس کرده
ghi U کره اب کرده
it is very easily done U کرده میشود
fucate U رنگ کرده
painted U رنگ کرده
nodular U ورم کرده
inwrought U از تو کار کرده
intumescent U باد کرده
overage U کم رشد کرده
smoothfaced U صاف کرده
they have done their work U را کرده اند
off the track U ازخط پی گم کرده
deep-rooted U ریشه کرده
wedded U ازدواج کرده
ghee U کره اب کرده
fubsy U قوز کرده
warm infusion U چیز دم کرده
enrooted U ریشه کرده
let it be done U کرده شود
angrier U ورم کرده دژم
they are on strike U اعتصاب کرده اند
a fried sausage U یک سوسیس سرخ کرده
ingrained U دیرینه ریشه کرده
Now you are picking on me. U حالادیگر به من بند کرده ای
newlywed U تازه ازدواج کرده
He has got too big for his boots . He tends to swagger . It has gone to his head . U خودش را گه کرده است
cultured U مهذب تحصیل کرده
dried fruit U میوه خشک کرده
angry U ورم کرده دژم
tumid U ورم کرده متورم
frying U گوشت سرخ کرده
I have lost my wallet . U کیف پولم را گه کرده ام
made-up U مصنوعی بزک کرده
made up U مصنوعی بزک کرده
grenadine U مرغ دلمه کرده
tumescent U اماس کرده اماسیده
you are mistaken U اشتباه کرده اید
married U عروسی کرده متاهل
stum U اب انگورتازه درخم کرده
de- U کرده را خنثی کردن
trigmous U سه بار عروسی کرده
turgescent U باد کرده پرطمطراق
The door is jammed. در گیر کرده است.
fresco a wall U دیوار سفید کرده را
the tribes are all up U طغیان کرده اند
fries U گوشت سرخ کرده
fry U گوشت سرخ کرده
clerisy U طبقه تحصیل کرده
i am f.caught U عجب گیری کرده ام
self-educated U پیش خودتحصیل کرده
borne U تحمل کرده یاشده
self educated U پیش خودتحصیل کرده
cursed with porerty U نفرین کرده به گدایی
broiled meat U گوشت سرخ کرده
forgotten U فراموش کرده یا شده
school drop out U ترک تحصیل کرده
saute U در روغن سرخ کرده
begun U شروع کرده یا شده
Recent search history Forum search
2New Format
1Vintage style
1tink and grow rich
1affixation
3Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
3Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
3Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
2مهرآسا
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com